نوشته: سحر قدیمی
چنانکه همگان آگاهند ادبیات جنایی از گونههای معروف و محبوب در سراسر جهان است. این گونۀ ادبی که در قرن نوزدهم بهتدریج و عموماً در آمریکا و انگلستان رواج یافت، سابقۀ کهنی دارد که غالباً به دلیل انگشتشمار بودن آثار و ناشناخته ماندنشان نادیده گرفته میشود و اغلب ادگار آلن پو را با داستان “جنایتهای خیابان سرخ” پدر ادبیات جنایی به شمار میآورند. در همین قرن با شکلگیری نیروی پلیس در کشورهای گوناگون، کارآگاهان و مأموران پلیس دولتی طبعاً تجربیات و خاطراتشان را با دیگران در میان گذاشتد و منبع خوبی از داستانهای مربوط به جرموجنایت آفریدند. از جمله نخستین و مهمترین نمونهها در این زمینه خاطرات یوجین فرانسوا ویدوک[۱]، سرپرست اداره پلیس فرانسه است که خاطراتش را در چهار مجلد در آغاز قرن نوزدهم منتشر کرد. روند انتشار داستانهای جنایی با پدیداریِ ادگار آلن پو تثبیت شد و سپس با آثار آرتور کانن دویل و آگاتا کریستی و رهروان آنها به اوج رسید. از آن پس، این گونۀ ادبی زیرگونههای گوناگونی یافت و خوانندگان ویژۀ خود را پیدا کرد.
اینکه چرا این گونۀ ادبی در ایران نادیده گرفته میشود شاید در وهلۀ نخست به ناشران و مترجمان مربوط شود. بیشتر کسانی که در راه انتشار و ترجمۀ این آثار میکوشند از گستردگیِ این گونه و تأثیرگذاری آن ناآگاهند و بیشتر مقولۀ فروش و سود مالی برایشان اهمیت دارد. این مسأله پیشینهای دیرینه دارد و به سالهای اخیر مربوط نمیشود. آنچه بیشتر اهمیت دارد جدایی این گونه از جریانهای ادبی و بیارزش قلمداد کردن آن در سالهای پس از انقلاب ـ شاید به دلیل اندیشههای ایدئولوژیک و اولویت دادن به نوعی ادبیات تعریف شده ـ است. شاید خوانندگان ادعا کنند آثار این گونۀ ادبی هر ساله به فارسی منتشر میشوند و مخاطبان بسیاری هم دارند (یکی از نمونههای با ارزش رمان معروف دختری در قطار است) اما واقعیت این است که بیشتر این آثار ترجمههای خوبی ندارند و در بسیاری موارد هم فقط رونوشت ترجمههای دیگر هستند، به ویژه آن که هرگز به دقت نقد نمیشوند و بدنۀ صاحبنظر کتابخوان ایران نیز توجهی به این آثار نشان نمیدهند.
بهعنوان یک جناییدوست که چند کتاب در این گونۀ ادبی ترجمه کردهام، فکر میکنم بد نباشد کمی دربارۀ زیرگونههای این گونه از ادبیات بنویسم تا گستردگی آن در بیرون از ایران آشکارتر شود. ادبیات جنایی (و تأکید میکنم بر ادبیات جنایی و نه مثلاً معمایی و پلیسی) به سه گروه تقسیم میشود. در هر کدام از این گروهها زیرگونههای گوناگونی جای میگیرند که هر کدام خوانندگانی دارند و محبوبیتشان هم ناگفته پیداست.
- رمان جنایی: این گونه رمان بر یک مجرم تمرکز دارد که قانون، ارتش یا مأمور عدالت باید آنها را به زانو در آورد. دیدگاه اصلی این رمانها رویاروییِ نیکی و بدی است. بنابراین، چارچوب کاملاً آشکاری دارد. این رمانها خود به سه زیرگونۀ رمان نوآر، نظامی و جنایات واقعی تقسیم میشوند.
ـ نوآر: شاید “دشیل همت” و “ریموند چندلر” را بتوان برجستهترین رماننویسان زیرگونۀ نوآر به شمار آورد که در آغاز قرن بیستم شهرت بسیاری یافتند و فیلم برخی از آثارشان هم ساخته شد که هنوز در فهرست بهترین آثار سینمایی قرار دارند. “خواب بزرگ” و “شاهین مالت” بر اساس آثار دو نویسندۀ مذکور جزء شاهکارهای دنیای سینما هستند.
ـ رمانهای نظامی: در اینگونه رمانها، مأموری وابستهبه ارتش یا دیگر گروههای نظامی راز پروندهای را ـ که بیشتر هم به فساد در ردههای بالای دولتی یا جاسوسی مرتبط میشود ـ میگشاید. آثار تام کلنسی[۲]، مایک میدن[۳] و مارک کامرون[۴] بهترین نمونههای این زیرگونه به شمار میآیند.
ـ جنایات واقعی: چنانکه از این عنوان پیداست، کتابهای این زیرگونه بر اساس جنایت یا مجموعه جنایتهایی که اتفاق افتاده است، نوشته میشوند. پژوهشهای نویسنده و میزان شهرت پرونده، عامل اصلی موفقیت این رمانهاست. شاید بتوان در کمال خونسردی اثر “رومن کاپوتی” را اثری برجسته در این زیرگونه به شمار آورد.
- رمانهای معمایی: برخلاف رمانهای جنایی چندان بر رویاروییِ نیکی و بدی تمرکز ندارند و بیشتر در جستوجوی پاسخ پرسش جنایتی انجام شده، غالباً قتل هستند. مجرم ناشناس است، بهزحمت ردّی از خود باقی میگذارد و گاه کارآگاه را به بازی میگیرد. شخصیت مثبت داستان، کارآگاه یا بازرس اداره پلیس است در رویارویی با مجموعهای مظنون که هر کدام انگیزۀ کافی برای قتل را دارند. اغلب اینگونه رمانها با یافتن قاتل به پایان میرسند. زیرگونههای رمانهای معمایی عبارتند از:
ـ هاردبویلد: این زیرگونه مرز مشترکی با رمان نوآر دارد. هر دو کارآگاه دلزده و خسته و ناامیدی دارند که زشتیهای جامعه و جنبۀ تاریک روح بشر را آشکار میکنند. آثار دشیل همت اغلب در اینگونه قرار میگیرند.
ـ معماهای خانگی: خشونت را بیپرده به تصویر نمیکشند و فضای آرامتری دارند. بهترین نمونه در این زیرگونه، آثار آگاتا کریستی با محوریت خانم مارپل هستند.
ـ کار چه کسی بود؟ در این زیرگونه مجموعهای مظنون وجود دارند و لزوماً کارآگاهی در میان نیست. نمونۀ آشکار این زیرگونه آوای فاخته اثر جی.کی. رولینگ و در جنگل اثر تانا فرنچ است.
ـ معماییهای علمی: بیشتر به کالبدشکافی و نقش علم در حل ماجرا میپردازند.
ـ نحقیقات پلیسی: چنانکه از عنوان برمیآید، اداره پلیس و مأمورانش به رهبری یک بازپرس داستان را پیش میبرند. در این زیرگونه میتوان آثار مایکل کانلی را برشمرد.
- تریلرها: بر ایجاد حس وحشت و هیجان در خواننده تمرکز دارند. در بیشترشان با آدمهای عادی سروکار داریم که یکباره از میانۀ جنایتی سردرمیآورند و در آن موقعیت عجیب و گاه مضحک باید راه گریزی بیابند. زیرگونههای عبارتند از:
ـ تریلرهای وحشت: هدف اصلیشان ایجاد هراس و وحشت در خواننده است، نظیر رمان تاریکی را با من دنبال کن اثر بیلی جنسن.
ـ تریلرهای قانونی: آثار جان گریشام مثل پرونده پلیکان نمونۀ بارز این زیرگونه به شمار میآیند.
ـ تریلرهای روانشناختی: اینگونه تریلرها در سالهای اخیر محبوبیت ویژهای یافتهاند و دختری در قطار و دختر گمشده از برترین نمونههایش هستند.
به این ترتیب، ملاحظه میشود که گستردگی و محبوبیت این گونۀ ادبی بسیار فراتر از چیزی است که خوانندگان ایرانی تصور میکنند. به امید روزی که آثار این گونۀ ادبی نیز مورد توجه و نقد درست قرار گیرند و در راه شناسایی و ترجمهشان کوششهای بیشتری صورت گیرد.
[۱] Eugene Francois Vidocq
[۲] Tom Clancy
[۳] Mike Maden
[۴] Mark Cameron
بسیار کامل و کاربردی.
سپاس