شعر ۱:
اشتباه ما در سه گوشه اتفاق افتاد
گوشهی اول
نه تو مصری مصری شدی
نه من آذریِ آذری.
معشوقهای ما
حتی، سربازهای رومی نبودند
هرم را درست قالب سبلان کنند.
گوشهی دوم :
اشتباه ما در این بود
در این طرح کلاغی
سر خورد و شکست.
آن شب که پیراهن یوسفمان را دریدیم.
بیا!
دوباره اشتباه نکنیم
زن بودنمان را حاشا کنیم
هر کس بهشکل مرد قبیلهی خود در آید.
تو بهرسم باستانیات
من بهرسم قوجا خیاو
تا میتوانیم با او بجنگیم
تو با شمشیرت
و من؟
اگر نترسم،کشتی میگیرم.
گوشهی سوم
اشتباه ما همینجاست.
زلیخا
ما هر دو میترسیم
من شبیه برده های قرن ۲۱
و تو شبیه قدیسهای که انتظار میکشد.
شعر ۲:
داشتم به تخیلی که در این شعر اتفاق افتاده فکر میکردم.
همیشه حسم این بود که جنگ جهانی سوم از بیمارستانها آغاز خواهد شد.
و واقعا چنین شد.
ها -هی -هو
هو-هی -ها
لا -لا_لای
لای-لا -لای
نوزاد دوجنسی میزایم
بهشکل اسلحه بر دوش میکشم
وملودی تپانچه
در گوشش
به لالایی میخوانم
یونیفرم بیمارستان را
چریکی میکنم
با زائوها رژه میروم
مقابل مردَم
که شیرم را مهمات میکنند
رودرروی ساعت میایستم
عقربه را نشانه میگیرم
های … مردَم
های …
جنگ جهانی سوم
دوازده شب شروع شد
و سالن انتظار خاموش.
شعر ۳:
همزادهای من
دیدیم
اسبهای صورتی
اسبهای ابلق را خوردند
خواب یوسف تعبیر شد
و قحطی زمین شروع شد.
دختران زشت شدند
و مضطرب
النگوها را
به نرخ یک کیسه گندم فروختند
و روی کتیبهها نوشتند
اهرام مصری
چهار زاویه میشود
و در چهار گوشهی روسریها
چاپ.
تا دیگر هیچ زنی
زلیخا نشود.
نگاه کوتاهی به نمونه اشعار سپیده داداشزاده
یدالله شهرجو
شعر ۱:
محور شعر برای رسیدن به یک برتری در حوزهی معنا استوار است، جایی که شاعرْ شعر را به سه بخش مجزا تقسیم کرده و تلاش دارد پیوندی طولی در هر کدام از این سه بخش را حفظ کند و معنا را یک واحد انسجامیافته در تمام طول شعر تعریف کند. انتخاب چنین شیوهای یعنی بهرهگیری از کدهای معنایی که بتواند این انسجام طولی را در عمل نشان دهد؛ یعنی در جایی که شاعر روایت اساطیری و بهرهگیریاش از زبان کهن و کهنالگوها را بهعنوان کد معنایی در هر سه بخش از شعر جای داده است. دقیقاً همین گزینه، که محور برتری شعر نیز به شمار میآید، از نگاهی دیگر میتواند ضعف آن نیز به شمار بیاید چراکه اتخاذ چنین شیوهای طبعاً نیاز به گسترش بیشتری دارد و کوتاهی و ایجازی که شاعر برای این شعر برگزیده فرصت چندانی به بروز این برتری شعری نمیدهد.
شعر ۲:
آشناییزادیی موقعیت در این شعر عنصر برجستهای است که شاعر با بهرهگیری از آن اساس شعرش را پی افکنده است. شاعر در اینجا در پی همآمیزیِ موقعیتهاست: موقعیت زمان و زمان، کشاندن جنگ از موقعیت زمانی گذشته به امروز و نیز صحنهپردازی متفاوت برای موقعیت مکان یعنی بیمارستان دو آشناییزداییِ برجسته در این شعرند که شاعر پیش روی مخاطب قرار داده. در واقع، این شعر در همان چند سطر نخستین کار بهرهگیری از این شیوه را بروز می دهد اما دستش برای مخاطب گشوده نیست چراکه سطرهای پس از آن تا پایان شعر گسترش انسجامیافته ای از همین شیوهاند که با مرور سطرها رخ میدهد و مخاطب با ادامهی شعر موفق به دیدن جورچینهای تکمیلی شعر میشود.
شعر ۳:
محور این شعر نیز بر پایهی بهرهگیری از زبان کهن و کهنالگوها شکل گرفته است. شاعر در اینجا در پی عینیتبخشی به دادههای ذهنی خود با ترسیم یک زبان اساطیری و گاه تاریخی است. در چنین شعرهایی، عنصر تعیینکننده بخش واژگان و توضیحات معنایی شاعر، بیرون از محدودهی روایت اساطیری و تاریخی است، که در واقع نقش یک میانجی را بر عهده دارند که در این شعر بهخوبی از پس ایفای نقش خود برآمدهاند.