توسط ملپومن | بهمن ۱۳, ۱۴۰۰ | دستهبندی نشده, مرور کتاب با مریم
رمان «چراغها را من خاموش میکنم»، نوشتهی زویا پیرزاد که جایزهی بهترین رمان پارسی را از «مهرگان ادب» به دست آورده و همچنین برندهی جایزهی «هوشنگ گلشیری» شده، از جمله داستانهای ایرانی است که در فهرست برترینها قرار دارد. درونمایهی کتاب برگرفته از روزمرگیهای زنی خانهدار و صاحب سه فرزند است؛ شاید دلیل اقبال کتاب نثر ساده و روان داستان باشد. در واقع، این داستان هیچ پیچیدگی ادبی یا شخصیتی ندارد و از آغاز تا پایان با روایتی آرام پیش میرود. زن اصلیِ این داستان یک ارمنی است و در دوران پیش از انقلاب و به همراه خانواده و مادر و خواهرش در آبادان و در محلهی دریم، که ویژهی مهندسین شرکت نفت است، سکونت دارد. او، با وجود سکونت چندساله، باز هم گاهی از هوای آبادان دلگیر میشود و دلش خانهی پدریاش در تهران را میخواهد. این زن ارمنی خانهدار بهصورت روزمره کارهای خانه و نگهداری از فرزندان و پذیرایی از مهمانان و دوستان را انجام میدهد اما ناگهان ورود یک همسایهی جدید به محله زندگیاش را بهشکلی دگرگون میکند که فقط او از آن آگاه هست؛ دلشورههای ناشی از عشق پنهان او را دچار اضطراب و پریشانی میکنند و او از زندگی کسالتبار و تکراری خسته میشود و در ذهنش پرسشهای فلسفی شکل میگیرند و او همواره میکوشد به هر شکلی برای این بیتابیها مرحمی بیابد. بنابراین، او اندکی خود را از این روزمرگیها دور میکند. رمان «چراغها را من خاموش میکنم» از جنبههای گوناگونی میتواند بررسی شود. برای من، فضای تاریخی اهمیت زیادی دارد؛ زندگی روزمرهی مردم در آبادان پیش از انقلاب نیز همینطور. تقریباً کسی در این شهر بیکار نیست؛ هیچکس گرسنه نیست و اجناسی که در آبادان بهواسطهی داشتن بنادر و واردات بهوفور یافت میشوند حتی در پایتخت نیز به دست نمیآیند. (بیشتر…)
توسط ملپومن | اردیبهشت ۲۹, ۱۳۹۹ | بررسی کتاب
نوشته: فرزانه بنیفاطمه
کشش ژانر وحشت و ماوراطبیعی برای مخاطب، قرنهاست نویسندگان را متوجه خود کرده است. پیشینهی نگارش آثار این ژانر به دوران ادبيات كلاسيك يونان و روم باز ميگردد و بهویژه در تكامل داستانهاي كوتاه و ادبیات کودک طی سالها تأثير بسزایی داشته است. برخی کارشناسان ادبیات کودک با تکیه بر مبانی روانشناسی، خواندن داستانهای آشناکنندهی فرد با ترس را از سنین دبستان مفید دانسته و افزودن ژانر ماوراطبیعی ـ وحشت به ادبیات کودک را نشانهی بلوغ این شاخه از ادبیات، کنارگذاشتن تعارفات نابهجای قدیمی و توجه کاملتر به نیازهای روانی کودک میشناسند.
مری داونینگ هانِ آمریکایی از جمله نویسندگان فعال و برندهی جوایز بسیار در این ژانر بوده و نزدیک به چهل سال است که آثاری در سبکهای گوناگون از جمله ماوراطبیعی و ترسناک برای کودکونوجوان مینویسد. هان که طی سالها هرگز هوادارن دوآتشهی وفادارش را از دست نداده است، به گفتهی خود، همواره در به تصویر کشیدن زندگی واقعی حتی در رمانهای تخیلیاش تلاش کرده، شخصیتهایش را مردمانی عادی با یک کیستیِ متشکل از ضعفها به همراه شجاعتها و بدیها در کنار خوبیها ترسیم میکند. مردمانی گاه پریشان و نامطمئن از خود که سرنوشتشان از رسیدن به پایانهای خوش بسیار پرت میافتد اما میدانند در هر شرایطی همیشه جای امیدواری هست. وی هدفش از نوشتن را نگارش داستانهای گیرا و شخصیتهایی بهیادماندنی با فرازونشیبها و سرگذشت ویژهی خودشان میداند، شخصیتهایی ملموس که میتوانند خواننده را تا پایان داستان با خود همراه کنند. (بیشتر…)
توسط ملپومن | فروردین ۲۶, ۱۳۹۹ | بررسی کتاب
نوشته: امیرحسین امیربهزادی

«شهخاک» داستان گمشدههای ماست در روزگاری بیسامان، داستان گامهایی که برداشتنشان پیشکش، حتی فکر به آنها نیز برای بسیاری از ما محال و رؤیاست. «شهخاک» داستان همان چیزهاییست که این دیار تاریک، پرتافتاده و خاکخورده را به سرزمینی فرازمند و رخشان بدل میکند. «شهخاک» داستان شهامت، شجاعت و جسارت است، داستان ایستادن و رویارویی با ترسهای تعریفشده، تزریقشده و بدیهی انگاشتهشدهی آدمی، داستان گذراست، گذر از محدودهها و مرزهای نخنما و پوسیده اما دیکتهشده و تقدیسشده، گذر از خود، گذر از خودِ فرسوده و متعین و برساختن خودی تکین و جلایافته. شاید بسیاری از ما در رویاروییِ اتقاقی و ناخواسته با خطرها، واکنشهایی شجاعانه و جسارتآمیز از خود به یاد داشته باشیم اما اینکه پا در راهی سراسر ناشناخته بگذاریم، راهی که هر خموپیچاش میتواند کمینگاه رویدادی باشد، دل به خطر سپردن است، ذات و معنای خطرمندیست و این تمام آن چیزیست که ما در روزگار امناندیشی، نیکخواهی و عافیتجویی به تمامی باختهایم. (بیشتر…)
توسط ملپومن | فروردین ۹, ۱۳۹۹ | بررسی کتاب, دستهبندی نشده
نوشته: پوران لشینی ابیان
بربادرفته نهتنها داستانی عاشقانه ازمارگارِت میچِل است بلکه او با آفرینش اِسکارلِت اوهارا شهامت زنده ماندن و تلاش برای بقا را به جامعهای افسرده تقدیم کرد. درونمایهی اصلی کتاب به استناد نویسنده «بقا» و «زنده ماندن» بود؛ وی باور داشت که داستان هیچ درونمایهی عاشقانهای ندارد. به همین دلیل مهم نیز بر باد رفته تبدیل به بخشی از فرهنگ نوسازی میشود که هنوز هم تأثیرگذار است.
مردم این کتاب را میخریدند چون دنبال دلیلی برای «ماندن» و «امیدواری» میگشتند. جملهی «او زیبا نبود.» آغاز جادوییِ کتاب را رقم میزد و همه میخواستند ادامهی ماجرا را نیز بدانند. اینکه چرا بعضی افراد حتی پس از هر فاجعه و مصیبتی همچنان شهامت بقا درشان موج میزند مهمترین دلیل نویسنده در آفرینش چنین شاهکاری بوده است. او نام کتابش را ازشعر معروف ارنست دوسون[۱] میگیرد: «سینارا، من خیلی چیزها را فراموش کردهام! همهچیز بر باد رفته است!» (بیشتر…)
توسط ملپومن | آبان ۳, ۱۳۹۷ | بررسی کتاب
نوشته: آرش خوش صفا
“ماه بنفش یا می شود موهایم راببافی؟” یکی از نمونه های ادبیات داستانی فارسی چاپ الکترونیک خارج از ایران است که در گیرودار تبلیغات ضدونقیض بر ضد نشر این گونه آثار و این ریخت از ترویج ادبیات – الزاماً ناکاغذی و تنها قابل ارائه در نمایشگاه های کتاب خارج از ایران – محزون مانده حال آن که نیازمند غربال تحلیل ادبی موشکافانه ای از جنبه های گوناگون است.
شاید تعداد رمان های ایرانی سال های اخیر که نویسنده در آن ها دست به انتخاب راوی جنس مخالف خود زده به تعداد انگشتان یک دست نیز نرسد که بی شک یکی از جنبه های آشکار “ماه بنفش …” حجت درساره همین تضاد حائز اهمیت در گستره ادبیات داستانی ایران است. درساره از نخستین سطرهای رمان کوتاهش، به کمک نشانه ها و توصیفات شخصی راوی اول شخص اش و سپس پرده برداری از نام وی و اطرافیان و نسبت هایشان با او، زن بودنش را تثبیت می کند. با این که سنجش زنانه نویسی درساره از زبان ری را، راوی “ماه بنفش …”، می باید مورد بررسی دقیق منتقدان فمینیسم ادبی به ویژه موج سوم قرار گیرد و بی شک وارد کردن چند “خیسی لای پا” و “ناخن بلند” و “پستان” و “موی بلند” در متن، زنانه نویسی به ارمغان نمی آورد، ولی کالبد زنانه ری را نه به توصیفات و عبارات خاص بلکه به ساختار کلی روایت رمان وابسته است و این روایت و فضاسازی رمان از جانب راوی است که به کمک درون مایه پر تشویش اثر، تا اندازه قابل توجهی موفق به نمایش منطقی یک راوی زن در این اثر شده است. (بیشتر…)