توسط ملپومن | خرداد ۱۶, ۱۳۹۸ | یادداشت ادبی
نوشته: عارفه خانمحمدی هزاوه
داستان قهوه از آن دسته داستانهاست که حال خواننده را خوب میکند. داستان، وحدت تأثیر بسیار خوبی دارد به طوری که وقتی به پایان میرسد، خواننده قصدونیت داستان را بهخوبی درک میکند و با طرح پرسشهایی در ذهن خود بیشتر و بیشتر به فکر فرو میرود. داستان قهوه نمایشی زیبا از تنهاییِ انسان مدرن است که در تمام طول مسیر این حس تنهایی ذرهبهذره به خواننده منتقل میشود و همذاتپنداریِ لازم را در وجودش ایجاد میکند چراکه انسان امروزی بهخوبی تنهایی را حس میکند و بارهاوبارها برای رهایی از آن تلاش کرده است. (بیشتر…)
توسط ملپومن | تیر ۲۳, ۱۳۹۷ | روایت و نقد شما
عارفه خانمحمدی هزاوه
هر روز می نشست گوشه خانه و کتاب می خواند. روزی ۱۲ نخ سیگار می کشید و ۸ لیوان سر خالی چای می نوشید. میز قدیمی که داشتم میز کارش شده بود. کتاب هایش را مرتب روی آن می چید. هر روز سر ساعت ۱۲ ناهار می خورد. تمام طول روز را کتاب می خواند. شب ها یک ربع به هشت باید شامش تمام می شد. ساعت یک ربع به ۸ تا ۸ به من نگاه می کرد . مرتب می گفت که دوستم دارد. فقط همین، نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر. بعد از آن تا ساعت ۱۲ شب، فیلم نگاه می کرد. او را یک شب از سطل آشغال همسایه پیدا کرده بودم. (بیشتر…)
توسط ملپومن | خرداد ۱۱, ۱۳۹۷ | ادبیات کودک چیست, دستهبندی نشده
نوشته: عارفه خانمحمدی هزاوه
ادبیات کودک، جهان امنی است برای نویسندگان بزرگسال تا بتوانند حقیقت هایی که در کودکی تجربه کرده اند را با زاویه دید جدید و هنرمندانه تر به خواننده گوشزد کنند. خواننده ای که ما مطمئن نیستم فقط کودک باشد چرا که نمی توان مرزی برای انتقال احساسات در ادبیات قائل شد. گرچه در قصه ها و شعرها با مخاطب کودک، با یک راوی غیر قابل اعتماد مواجه هستیم، اما نباید فراموش کنیم که این راوی برای مخاطب بزرگسال خیلی جذاب و دوست داشتنی است. چرایی اش شاید برمی گردد به تمام آن موضوعاتی که بزرگسال با همه توانایی هایش نمی تواند برایشان زمانی بگذارد، شاید به ظاهر موضوعات پیش و پا افتاده ای باشند، اما غافل از این که تمام بینش امروز بزرگسالان از دل کودکی همین راوی غیر قابل اعتماد بیرون می آید. نوعی راوی که سانسور شدنی نیست. (بیشتر…)