چراغها را من خاموش میکنم| نوشتهی زویا پیرزاد | ۱۳۸۰، نشر «مرکز»
رمان «چراغها را من خاموش میکنم»، نوشتهی زویا پیرزاد که جایزهی بهترین رمان پارسی را از «مهرگان ادب» به دست آورده و همچنین برندهی جایزهی «هوشنگ گلشیری» شده، از جمله داستانهای ایرانی است که در فهرست برترینها قرار دارد. درونمایهی کتاب برگرفته از روزمرگیهای زنی خانهدار و صاحب سه فرزند است؛ شاید دلیل اقبال کتاب نثر ساده و روان داستان باشد. در واقع، این داستان هیچ پیچیدگی ادبی یا شخصیتی ندارد و از آغاز تا پایان با روایتی آرام پیش میرود. زن اصلیِ این داستان یک ارمنی است و در دوران پیش از انقلاب و به همراه خانواده و مادر و خواهرش در آبادان و در محلهی دریم، که ویژهی مهندسین شرکت نفت است، سکونت دارد. او، با وجود سکونت چندساله، باز هم گاهی از هوای آبادان دلگیر میشود و دلش خانهی پدریاش در تهران را میخواهد. این زن ارمنی خانهدار بهصورت روزمره کارهای خانه و نگهداری از فرزندان و پذیرایی از مهمانان و دوستان را انجام میدهد اما ناگهان ورود یک همسایهی جدید به محله زندگیاش را بهشکلی دگرگون میکند که فقط او از آن آگاه هست؛ دلشورههای ناشی از عشق پنهان او را دچار اضطراب و پریشانی میکنند و او از زندگی کسالتبار و تکراری خسته میشود و در ذهنش پرسشهای فلسفی شکل میگیرند و او همواره میکوشد به هر شکلی برای این بیتابیها مرحمی بیابد. بنابراین، او اندکی خود را از این روزمرگیها دور میکند. رمان «چراغها را من خاموش میکنم» از جنبههای گوناگونی میتواند بررسی شود. برای من، فضای تاریخی اهمیت زیادی دارد؛ زندگی روزمرهی مردم در آبادان پیش از انقلاب نیز همینطور. تقریباً کسی در این شهر بیکار نیست؛ هیچکس گرسنه نیست و اجناسی که در آبادان بهواسطهی داشتن بنادر و واردات بهوفور یافت میشوند حتی در پایتخت نیز به دست نمیآیند. (بیشتر…)